جدول جو
جدول جو

معنی بی نهان - جستجوی لغت در جدول جو

بی نهان
بی راز، بی سر
تصویری از بی نهان
تصویر بی نهان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی نشان
تصویر بی نشان
بدون علامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی نشان
تصویر بی نشان
بی علامت، بی اثر، کسی که نام و نشانی از او در دست نیست، گمنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی نهایت
تصویر بی نهایت
بی کران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بد نهاد
تصویر بد نهاد
بد جنس، شرور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی نیاز
تصویر بی نیاز
غیر محتاج و توانگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی نهایت
تصویر بی نهایت
بی پایان، بیحد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی نشاط
تصویر بی نشاط
کسل، بیحال، پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گمان
تصویر بی گمان
بی تقصیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد دهان
تصویر بد دهان
فحش دهنده نا سزا گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آی نشان
تصویر آی نشان
(دخترانه)
آی (ترکی) + نشان (فارسی) دارای نشان ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی گمان
تصویر بی گمان
بی تردید، بدون شک، مطمئناً، بی شک، مسلما، یقینا، قطعا، حتماً
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی کران
تصویر بی کران
بی نهایت، نامحدود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی امان
تصویر بی امان
بی رحم، قصی القلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شبان
تصویر بی شبان
بی چوپان، بی نگهبان گله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سران
تصویر بی سران
دو کفه ییها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی زیان
تصویر بی زیان
بی ضرر، بی اذیت، بی گزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی روان
تصویر بی روان
بی جان و روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد نهاد
تصویر بد نهاد
بد سرشت بد طینت بد ذات
فرهنگ لغت هوشیار
قدم گذاردن فراتر رفتن: چو از نامداران بپالود خوی که سنگ از سرچاه ننهادیی... (شا. لغ)، پاگذاشتن مستقرشدن: بهر تختگاهی که بنهاد پی نگهداشت آیین شاهان کی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی نماز
تصویر بی نماز
کسی که نماز نخواند، حائض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی نهادن
تصویر پی نهادن
پا گذاشتن، قدم گذاشتن، بنا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی توان
تصویر بی توان
ضعیف، سست، ناتوان، فقیر، من، بنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی نهایت
تصویر بی نهایت
بی پایان، آنچه پایان نداشته باشد، بی اندازه، بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی نیاز
تصویر بی نیاز
کسی که احتیاج به کسی یا چیزی ندارد، کنایه از توانگر، چیزدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی ناخن
تصویر بی ناخن
((خُ یا خَ))
بی انصاف، کسی که نفعش به کسی نمی رسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی امان
تصویر بی امان
بی رحم، سنگدل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی گمان
تصویر بی گمان
بی شک، بی تردید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی نهایت
تصویر بی نهایت
Infinite, Infinity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی نشانه
تصویر بی نشانه
Unpromising
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی بیان
تصویر بی بیان
Ineloquent, Unexpressive, Unstated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
Timeless, Timelessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی زبان
تصویر بی زبان
Unspeakable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
невнятный , бессловесный , неуказанный
دیکشنری فارسی به روسی